دروازه قلبم
روی دروازه قلبم نوشتم: ورود ممنوع!!!
دل پریشان آمد. گفتم بخوانش. خواند و بازگشت
امید مضطرب آمد. گفتم بخوانش. خواند و بازگشت
آرزو با دلهره آمد. گفتم بخوانش. خواند و بازگشت
عشق خنده کنان آمد!
گفتم خواندیش؟؟؟ گفت: من سواد ندارم!
نظرات شما عزیزان:
[ جمعه 16 اسفند 1392
] [ 9:8 PM ] [ ][ ]